من، نه!! او ...

خود در آ ور دی ...

خود در آ ور دی ...

اندر احوالات خادمی

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۰۱ ب.ظ
یادم باشه دفعه ی بعدی که رفتم امامزاده ای، جایی!
نه سلام بدم، نه خداحافظ... نه خسته نباشید بگم، نه خدا قوت... فقط به یه لبخند ساده اکتفا کنم!

+ شده ست حال تو را تا غریبه می پرسد/ فقط سکوت کنی، در جواب گریه کنی؟ (سید سعید صاحب علم)
++چطور شد که، اینطور شد!؟

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۵
چشم به راهم ...

نظرات  (۷)

+ بله شده است :(
پاسخ:
تکرار نشود ای کاش....
۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۲۲ بهار بهاری
تورو خدا!
با روح وروان من بازی نکنین!
امضا:«بهار خادمی!!»
پاسخ:
قسمت شما باشه....
مگه چجوری شد؟
خوب پیش نرفت؟
پاسخ:
چرا اتفاقا خیلی خوب بود
الحمدالله
۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰ 1 بنده ی خدا
چیشد؟
پاسخ:
چیز خاصی نشد
فقط انقدر حرف زدم خسته شدم :)
یه روزایی ام آدم میره امامزاده میگه تو خودت میدونی چی میخوام ، پس همون همیشگی رو از خدا برام بخواه لطفا !
پاسخ:
برآورده به خیر بشه ان شاالله
به امام زاده هم سلام نکنید یعنی ؟
پاسخ:
امامزاده را مستثنی می کنیم :|
۲۶ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۱۴ دچــ ــــار
به به به شعر ...
پاسخ:
به به به شاعرش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی