با اینکه سنم کم بود اما صحنه هایی که دیدم رو یادمه
اون آلبوم های پر از عکس های شهدا،بدن های زخمی،زخم های وحشتناک
هیچ وقت در بزرگ بودن این آدم ها شک نکردم اما هیچ وقت هم دوست ندارم شهید بشم! یعنی در واقع دوست ندارم بمیرم! اصلا به مردن فکر نمی کنم،البته الان که دارم این جملات رو مینویسم میبینم که مردن با یه هدف مقدس بهتر از مردن های دیگه ست!
ولی اگه موردش پیش بیاد،موردی که جونم رو بخاطرش فدا کنم! نمیدونم اون مورد،برای من چه چیزی میتونه باشه
برای شما چیه؟
پاسخ:
این که شهید کیه و شهادت چیه!؟ سخته برام نمیتونم توضیح بدم شاید اصلا نمیدونم خودم هم !!! ولی میدونم که همه باید بریم و میدونم که عاقبت به خیری انقدر مهم بود که حتی علی (علیه السلام) هم نگرانش بود!!! و به نظرم شهید شدن یعنی هم رفتن! هم عاقبت به خیر شدن!
شهادت یه چیزیه که اندازه من نیست، بهتر بگم من اندازه شهادت نیستم!!! ولی داریم در تربیت دینیمون که میگن حتی شده تلقین کنید و حتی شده الکی خودتون رو به چیزای خوب عادت بدید( دقیق حدیث و روایتش یادم نیست)!! از برای همین فقط میگم، میگم که یادم نره، میگم که شاید یهروز دلم خواست و واقعی خواست و شهید شدم... به قول شهید بیضایی(مدافع حرم) تا خودِ فرد نخواد، شهید نمیشه!!! این خیلی حرف بزرگیه...
ضمنن پیشنهاد میکنم با کاروان های دانشجویی یا ... که راوی دارن و حس و حال فضا بالاتره یک باره دیگه تشریف ببرید :)
اگر قسمت شد که برای زیارت زیارنگاه عاشقان به بهشت زهرا بروید ، قطعه 26 را از دست ندهید. پنجشنبه ها شاید اندک زمانی باشد که ردیف 32 - شماره 22 خلوت باشد.