من، نه!! او ...

خود در آ ور دی ...

خود در آ ور دی ...

۳۱ مطلب با موضوع «داستانک» ثبت شده است

رعد و برق زد

نم بارون افتاد روی صورتش

با اخم و ناراحتی گفت:

دوباره شروع شد...


تک بیت نه چندان مربوط!

+ عشق یعنی منِ سرماییِ تب دارِ مریض / ژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری (مهدی اکبری)

۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۳
چشم به راهم ...

ظاهرا اسمش "رقیه" بود


دوستش گفت:

ببین! چادرت خاکی شده ها!!!

برگشت به چادرش نگاه کرد و گفت:

چادر باید خاکی باشه دیگه...


+ اینجاست که باید بگیم: به روح امواتت صلوات، که هم اسمت روضه ست! هم رسمت!!!

++ آدم اسم و رسم دار به این میگن...

۵ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۶ ، ۲۱:۳۵
چشم به راهم ...

رفته بود خواستگاری... وقتی صحبت های اولیه با دختر خانم تموم شد، وقتی داشت از اتاق میومد بیرون، انگشتر عقیقشُ از دست راستش در آورد! هم زمان که بلند می شد، گفت: این طوری خیالم راحت تره...


+ شاعر می فرماید: انگشترم، انگشترت را دوست دارد... بعله :)

۱۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۰۲
چشم به راهم ...
گفتم: چرا اینطوری می کنی؟
گفت: چطوری؟

با اخم گفتم: همین طوری! چرا اذیت می کنی؟

با خنده ی شیطنت آمیزی گفت: ببین! یه چیزی میگم، ولی پر رو نشو!
گفتم: بفرما

ذول زد تو چشم هام و گفت: اذیت می کنم که، اخم کنی! وقتی اخم می کنی، خوشگل تر میشی...


+ چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو / گاه انسان عاشق نا مهربانی می شود (سید سعید صاحب علم)
۱۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۰۹
چشم به راهم ...
- چیزی خریدی؟
+ برای چی؟

 - عید نیست مگه؟
+ نه :|

+ بی تو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو / ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو (حسین منزوی)
۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۰۱
چشم به راهم ...
با ناراحتی و عصبانیت گفت:
 من حاضرم گرسنه بمونم. حاضرم خودم مریض بشم. ولی وقتی اومدم خونه، تو سرپا باشی، نخوابیده باشی...



+ مرد است دیگر، سخت است برایش مستقیم ابراز محبت کند :)
++ ماه رمضان مبارک باشد...التماس دعا داریم!


#دِلانه: بس که خوردم غم تو روزه ی من باطل شد / نرخ کفاره ی این خوردن عمدی چند است؟! (؟)
۱۷ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۱ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۹
چشم به راهم ...

X : باورم نمیشه این آدمِ مغرور و نچسب قابل تحمل باشه..

Y : شاید برای تو قابل تحمل نباشه، خلاصه یه نفر هست که همین آقای مغرور و نچسب، همه ی دنیاشه!


+ قرار نیست همه برای ما ساخته شده باشن :|

۱۷ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۹
چشم به راهم ...

گفت: خوش به حالت خیلی شادی :/

گفتم: زندگی دو روزِ، بخـــند :)


ولی دلم میخواست بگم:

+ آنچه از سیمای من پیداست غیر از درد نیست / گرچه گاهی پشت یک لبخند پنهان می شود (محمد سلمانی)

۲۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۱
چشم به راهم ...

- میشه برام یه کاری کنی؟

+ چی؟


- مراقب خودت باش!!

+ ...


+ سوال کردم از او عشق چیست؟ چشمانش / سکوت ریخت برایم، جوابِ خوبی بود... (سید حمید رضا برقعی)

۱۵ نظر موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۳
چشم به راهم ...

گفتم: میدونی دردم چیه؟

گفت: چی؟

گفتم: بیشتر از خودم دوستت دارم!


گفت: این که درد نیست!

گفتم: چرا اتفاقا خیلی هم هست

گفت: چرا؟

گفتم: چون تو این حالِ منو نمی فهمی...


+ ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد / در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد (حزین لاهیجی)

۱۰ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۲۶
چشم به راهم ...

چشمم شوره!

یه جفت مرغ عشق داشتیم، امروز داشتم نگاهشون می کردم، به این فکر می کردم که چه جالب و خوبه که اینا 24 ساعته چسبیدن به هم!! واقعا چسبیده بودن به هم و تکون نمی خوردن! ینی هر بار من دیدم همین جوری کنار هم واستاده بودن:| چند دقیقه بعد دیدم که یکی از بنده های خدا کفِ قفس افتاده و اون یکی بالای سرش :(

جفتش مُرد... تنها شد... خدا صبر بده ...


+ منتظرم خودشم سکته کنه بمیره :|

++ بعدِ تو داغترین سوژه ی مردم بودم / قل هو الله احد ، رکعت چندم بودم؟! (حمید رضا یوسفی)

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۵۵
چشم به راهم ...

- تولدت کیه ؟؟

+ مهمه ؟؟


- آره !!!

+ اگه بود خودت می فهمیدی !!!

۱۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۲
چشم به راهم ...
میگم: چرا خودتُ اذیت می کنی؟! :|
میگه: چی کنم؟  0_o

میگم: بهش فکر نکن! بی خیالی طِی کن! برو به زندگیت برس!!! :/
میگه: حسشُ ندارم... - __ -



+ حوصله نداره که به طرف فکر نکنه !!!  :|
++ خسته ست، خسته. می فهمید؟!  :/



این جاست که شاعر میگه:

 شکایت میکنی اما خودت هم دریقین،هستی / در این عاشق شدن با من گناهی مشترک داری (مسعود غلامی)

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۵
چشم به راهم ...

- چرا ساکتی؟

+ چی بگم؟؟


- حرف دلتو!!

+ حرف دلو نمیگن، مخاطب خودش می فهمه


- اگه نفهمید؟؟

+ اگه نفهمید یعنی مخاطبِ دلِ ما نبوده...



+ تو کز خاموشیم فهمی نداری / چه خواهی فهم کردن از کلامم (شفیعی کدکنی)

۱۷ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۹
چشم به راهم ...

- تو آدم نمیشی!

+ میدونم :))


- خجالت بکش!!

+ نمی تونم :/


+ حق به حق دارش به سختی می رسد این روزها / ترس دارم مالِ هر کس غیر من باشی تو هم (طاها قلیج خانی)

۱۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۱۸
چشم به راهم ...

- می خوام طلاقش بدم

+ چرا؟!

- زنِ زندگی نیست!

+ چه طور؟

- از اولش اشتباه کردم

+ بیشتر فکر کن

- فکرامو کردم

+ مثل اون روزی که اومدی و گفتی "فکرامو کردم" می خوامش؟؟؟

- اون موقه خر بودم الان سر عقل اومدم

+ الان خرتری ، خبر نداری !!!


+ عرضی ندارم :|

۲۰ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۳۳
چشم به راهم ...
یک دوستی داریم یک بار حرف خوبی زد:

گفت : هر چیزی به وقتش :)
گفتم : الان وقتشه :(
گفت : فکر می کنی، اگه وقتش بود اتفاق می افتاد ... :))

+ شاید وقتش نیست...
۱۴ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۷
چشم به راهم ...

کاش زندگی ام فیلمی بود، الکی... فیلمی متولد می شدم، فیلمی بزرگ می شدم، فیلمی عاشق می شدم، فیلمی زندگی می کردم و فیلمی ... !

توی فیلم ها کودک به دنیا که می آید، پدر از پشتِ شیشه نگاه می کند و در دلش قند آب می شود! توی فیلم ها بچگی ها بهتر هستند؛ فوتبال بازی کردن پسرها در کوچه و خاله بازی دختر ها در خانه قشنگ تر به چشم می آید! توی فیلم ها عاشق شدن خوشگل و خوشمزه است؛ با یک نگاه دل می بندد پسر داستان و با یکی دو تا دوستت دارم، دل می بندد به او دخترک، می روند بستنی قیفی می خورند و قدم می زنند و می خندند و در آخر هم با همه ی سختی ها، پدر دخترک راضی می شود و آن دو می رسند به هم! توی فیلم ها زندگی ها قشنگ تر هستند! انگار از پشت لنز دوربین زندگی را دیدن لذتش بیش تر است...!!!

۱۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۱۷:۴۲
چشم به راهم ...

تصور کن دختری را که روز تولدش " پیراهن مردانه ی چهارخانه " هدیه گرفته باشد! یا پسری را که، دوستش به او " گلِ سر " صورتی داده باشد! تصور کن معلمی را که تمام دانش آموز هایش مردود شده باشند و مدیر او را توبیخ کرده باشد! تصور کن مادری را که در 9 ماهگی فرزندش را سقط کرده باشد و امیدی به زندگی نداشته باشد! تصور کن دنیایی را که "برق" نداشته باشد! خانه ای را که "مـادر " نداشته باشد! اتاقی را که " در " نداشته باشد!

تصور کن زندگی مان عشق نداشته باشد ...


+ من نمی دانم چه چیزی پای بندم کرده است / کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود (حسین جنتی)

۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۴
چشم به راهم ...

از آن طرف می آمد که دیدمش! دو طرف را نیم نگاهی کرد و رد شد. نزدیک کوچه مرا هم دید! سر به زیر بود، سر به زیرتر شد و آرام از کنارم گذشت ...


+رنگِ چشمت را نمی دانم به جانِ مادرم / بس که من را دیدی و سر را به زیر انداختی (شاعرش را نمی شناسیم)

۱۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۶:۵۹
چشم به راهم ...