من، وقتی می روم روی منبر! (17)
يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۳۹ ب.ظ
زلیخا
پیر شد
کور شد
ولی
نا امید نشد ...
زلیخا رو به یکی از کنیزانش: اگر انتظار نکشم پس چرا زندگی کنم؟ این انتظار به زندگی من هدف می دهد...
پیر شد
کور شد
ولی
نا امید نشد ...
زلیخا رو به یکی از کنیزانش: اگر انتظار نکشم پس چرا زندگی کنم؟ این انتظار به زندگی من هدف می دهد...
+ زمین بخور ولی زمین گیر نشو ... بگو یاعلی و بلند شو ...
++ کسى به جز خودم اى خوب من چه مى داند / که از تو، از تو بریدن چه قدر دشوار است (محمد سلمانی)
۹۵/۰۲/۰۵