رعد و برق زد
نم بارون افتاد روی صورتش
با اخم و ناراحتی گفت:
دوباره شروع شد...
تک بیت نه چندان مربوط!
+ عشق یعنی منِ سرماییِ تب دارِ مریض / ژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری (مهدی اکبری)
رعد و برق زد
نم بارون افتاد روی صورتش
با اخم و ناراحتی گفت:
دوباره شروع شد...
تک بیت نه چندان مربوط!
+ عشق یعنی منِ سرماییِ تب دارِ مریض / ژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری (مهدی اکبری)
می گفت: وقتی نیست، یه درد داری، ولی وقتی اومد میشه هزارتا!
جالبه!
ما سرمون درد می کنه برای همون هزار تا...
+ بلا که همیشه بد نیست راستی دیدی / تو آن بلای قشنگی که آمدی به سرم (مهدی فرجی)
وقت صبحانه گفتم:
یدونه سید هم، تو فامیل نداریم!
داماد خانواده فرمودند:
خب همسر شما سید میشه...
ما که بخیل نیستیم، بلند بگو آمین :))
+ آخر ز فیض ساقی کوثر تمام سال/ عید غدیر شد به مقیمان این دیار...(صائب)
++ عیدتون مبارک
+++ سادات! اساسی التماس دعا، ارادت.
دوستش داشت
ولی
قیافه نداشت...
+ زور که نیست! طرف باس به دل آدم بشینه دیگه :/
++ بجز سیمای زیبای تو ای دلدار بی همتا / ز هر سیمای رنگارنگ بیزارند چشمانم (جواد مهدی پور)
بعضی اتفاق ها
هیچ وقت
تکرار نمیشه...
+ گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم / گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست (محمد علی بهمنی)
++عیدتون مبارک
خانم محترم!
آوردن چای، اتو کردن لباس، شستن جوراب(!) و ... شاید واجب نباشد! اما می تواند مثل یک ذکر مستحب، شما را بالاتر ببرد...
+ در این درگاه سعی هیچ کس ضایع نمی گردد / به قدر آنچه فرمان می بری، فرمان روا گردی (صائب تبریزی)
قهرم
با همه
حتی تو
خسته م
از همه
حتی تو
+ غم هایِ مرده در دلِ ما زنده کرد هجر/ گویا شبِ فراقِ تو روزِ قیامت است (فصیحی هروی)
++ ولادت بی بی دوعالم، تبریک و تهنیت...
+++ عنوان از انوری
تو را
برای خودم
آرزو دارم
+ به قول شاعر: تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه....
رفته بودم امامزاده برای نماز جماعت(!)، بعد از تموم شدن نماز، فرد کناری (که بعدا متوجه شدیم مسئول خادمین آستان است) با لبخند گفت: نمیای اینجا خادم بشی؟ گفتم: جا خوردم........! چرا نمیام :) گفت: فلان روز و فلان ساعت، فلان جا!
+ اینکه بری و بگی: من می خوام خادم بشم، خیلی فرق داره، با اینکه بیان و بگن: بیا خادم شو. مگه نه؟
++ شاعر بزرگوار می فرماید: چگونه نذر تو باشم، امامزاده ی من؟
آقای محترم!
حانمِ خونه با شما قهر می کنه، برای اینکه:
بری سمتش!
توجه کنی بهش!
نه اینکه بذاری و بری و بگی: ولش!
+ تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی / اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی (علیرضا بدیع)
رفته بود خواستگاری... وقتی صحبت های اولیه با دختر خانم تموم شد، وقتی داشت از اتاق میومد بیرون، انگشتر عقیقشُ از دست راستش در آورد! هم زمان که بلند می شد، گفت: این طوری خیالم راحت تره...
+ شاعر می فرماید: انگشترم، انگشترت را دوست دارد... بعله :)
مدتی هست، به دنبال خودم می گردم
این رهـا کرده ام و در پـی آن می گردم
+ می دوم هر طرفی تا زتو یابم اثری/ بی نشان در پی دلدار دویدن سخت است(؟)
++ عرض سلام و اساسی التماس دعا
رَبَّنا هَب لَنا حـــَـرَم ...
+ حرم یعنی کسی در شهر خود سر می کند اما / دلش در کوچه های دور مشهد مانده آواره...(؟)
++ ببخشید که نتِ درست حسابی نداریم و سر نمی زنیم...